تداوم در تنگنا؛ تهدیدهای چهارگانه تداوم حیات نهادهای مدنی
گزارش چهارمین نشست از مجموعه نشستهای «قویتر در میدان» با سخنرانی دکتر آرمان ذاکری
در بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان
روز چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲، بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان میزبان چهارمین نشست از سری نشستهای «قویتر در میدان» بود. در این نشست با عنوان «تداوم در تنگنا: گفتگویی درباره نهادهای مدنی و همبستگی اجتماعی» دکتر آرمان ذاکری جامعهشناس به بیان نتایج پژوهشهای سالهای اخیر خود در حوزه آسیبشناسی ساز و کارهای درونی نهادهای مدنی و خیریه از منظر اجتماعی پرداخت.
وی در ابتدا به این نکته اشاره کرد که در این بحث، به نقش و اثرگذاری حکومت و دولت بر عملکرد نهادهای مدنی و خیریه نمیپردازد. این مسأله نافی اهمیت این اثرگذاری نیست اما موضوع این جلسه، نگاه آسیبشناختی به عملکرد درونی و ویژگیهای ساز و کاری این نهادهاست؛ موانعی که از درون نهادهای مدنی باعث کاهش توانایی و طول عمر این نهادها میشود.
او به سابقهی پژوهشهای میدانی پیشیناش در این حوزه در سالهای اخیر، اشاره کرد. این پژوهشها در گام نخست شامل یک پژوهش موردپژوهانه بودهاست که بر مطالعه سه نمونه از سه سنخ از مجموعههای نهادهای مدنی خیریه متمرکز بودهاست: نخست سنخی از نهادهای خیریه که از حیث جغرافیایی در سطح ملی و وسیع و در سطح موضوع خدمات، موضوعاتی گسترده داشتند. نمونهی این نوع از نهادها را میتوان «جمعیت امام علی» دانست که در یکی از پژوهشهای مذکور به عنوان نمونه مورد مطالعه قرار گرفتهاست.
نوع دوم از این نهادهای خیریه مدنی، نهادهایی هستند که از منظر جغرافیایی در سطح وسیع و ملی عمل میکردند اما از منظر خدمت مورد نظر، در خدماتی محدود و گاه حتی یک خدمت معین را ارائه میکردند. نمونه این نهادها، مؤسسه «زنجیره امید» بود که از حیث موضوع خدمات، به صورت تخصصی روی حوزه بیماریهای کودکان کار میکرد. این نهاد نیز به عنوان موضوع یکی دیگر از این پژوهشها انتخاب شد و مورد بررسی قرار گرفت.
نمونهی سومین سنخ از این نهادها، نهادهایی بودند که هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر موضوع ارائه خدمت در سطح محدود عمل میکردند. نمونهی این نهادها، سمن «خانه خورشید» بود که مورد مطالعه قرار گرفت. که ابتدا در حوزه موضوعات مربوط به زندگی زنان درگیر اعتیاد به مواد مخدر و سپس توانافزایی و بازگرداندن زنان آسیب دیده به زندگی عادی فعالیت میکرد. منطقه جغرافیایی این سمن هم میدان شوش و مناطق جنوبی تهران بود. اما باید گفت متأسفانه امروز تعطیل شدهاست.
موضوع دومین پژوهش او در این حوزه، در قالب رسالهی دکتری جامعهشناسی در دانشگاه تربیت مدرس، بررسی تاریخ اجتماعی فعالیت نهادهای خیریه دینی در ایران بود.
ذاکری در ادامه، بر مبنای نتایج این پژوهشها، به بیان چهار دسته اصلی آسیب درونی در عملکرد این نهادهای مدنی پرداخت. او تأکید کرد که البته این آسیبهای چهارگانه ممکن است در برخی از این نهادها دیده نشود اما در مجموع میتوان از شیوع این آسیبها در بسیاری از این نهادها سخن گفت.
نخستین آسیب از این آسیبهای چهارگانه، آسیب «نوع نگاه به فلسفه کار خیر» در ایران است. در این زمینه، سرعت و شدت تمایل به اقدام عملیاتی و میدانی باید مورد بازاندیشی قرار بگیرد: هم خود فعالان سمنها و هم حامیان مالی آنها از یکسو تمایل دارند تا اقدامات عملی نظیر خانهسازی، مدرسهسازی، تهیه اقلام فیزیکی برای بهبود وضعیت زندگی افراد و مواردی مانند آن را در دستور کار قرار دهند. همچنین تمایل شدیدی به دیدن نتایج محسوس و عینی این اقدامات در کوتاه مدت وجود دارد. چنین نوع نگاهی این مؤسسات و نهادها را از اقدامات بلندمدتتر، غیرفیزیکی، مهارتافزایی و مانند آن که خروجیهایی بلند مدتتر و گاه غیرمحسوس اما مهم دارند دور میکند.
دومین آسیب، «آسیب تقلیلگرایی در کار خیر» نام دارد. در این حوزه، به نظر میرسد نهادهای خیریه و سمنها، از مباحث نظری و پژوهشی دوری میکنند و در نتیجه دچار انواعی از آسیبهای دیگر نظیر ناتوانی در یافتن نگاه کلان و طراحی سیاستهای راهبردی و بلندمدت میشوند. برای کاهش این آسیب نیاز است که بالعکس، این نهادها بخشی از توان و زمان و منابع خود را برای بحث درباره مباحث نظری و پژوهشی حول محور موضوعات مبتلابهشان صرف کنند. همچنین سفارش پژوهشهای مرتبط با این حوزهها و حمایت از پژوهشگران برای انجام پژوهشهایی با کیفیت در این زمینه میتواند الگویی رهاییبخش باشد. این شیوه در بسیاری از نهادهای موفق در سطح بینالمللی هم دیدهشده است.
سومین آسیب، آسیب «اصل وابستگی به کاریزمای بنیانگذار» است. با نگاهی به وضعیت سمنهای فعال در حوزه امور خیریه و عامالمنفعه، میتوان به این نتیجه رسید که غالب این نهادها به حضور و ایفای نقش افرادی شناختهشده که معمولاً بنیانگذار این نهادها بودهاند وابسته میشوند. عملاً پس از مرگ یا خروج این افراد اثرگذار از صحنه، نهاد مذکور نیز یا منحل شده یا دچار ضعف عملکردی جدی میشود. در این زمینه نیز باید به مواردی چون تربیت مداوم نیروهای جوان و جایگزینپروری مستمر در این نهادها توجه جدی داشت. چه بهتر اینکه در زمان حضور و کارایی خود این بانیان و مؤسسان، نیروهای جوانتر و تازهنفس در فرآیندهای واقعی و مهم این نهادها به کار گرفتهشوند و پس از مدتی این جایگزینی به صورت داوطلبانه اتفاق بیفتد.
چهارمین و آخرین آسیب، آسیب «تورم اداری (بروکراتیک)» در نهادهای خیریه و مدنی است. بررسی عملکر این نهادها نشان میدهد غالب این مجموعهها پس از مدتی به لحاظ تعداد نیروی انسانی دچار تورم میشوند و بسیاری از منابع آنها باید به ناچار صرف مواردی چون حقوق و مزایا و رفع نیازهای کارکنان این نهادها در درون مجموعه شود و عملاً جامعهی هدف را از بسیاری از این منابع محروم میکند.
بر اساس گزارشهای رسمی، در مجموعههای حمایتی حاکمیتی و دولتی نظیر برخی بنیادها، این تورم اداری و صرف منابع برای حقوق و مزایای خود کارکنان این نهادها به حدی رسیده که گاه بیش از هشتاد درصد منابه جذاب شده خیرین یا اختصاص دادهشده از سوی دولت، صرف مصارف درونی خود این مجموعهها میگردد.
از نظر ذاکری، این چهار نوع آسیب، به صورت جداگانه یا حتی مجزا، به تداوم حیات نهادهای مدنی در ایران ضربههای جدی زده و میزنند و عملاً آنها را به نهادهایی کوتاهمدت تبدیل میکنند. در نتیجه برای تقویت این نهادهای مدنی، باید تلاش کرد تا هر چهار مورد پیشگفته برطرف شده و این نهادها از آسیبهای جدی مذکور در امان بمانند.
در ادامه این نشست، حاضرین و شرکتکنندگان فضای مجازی نشست پرسشها، نقدها و نظرات خود را مطرح کردند و ذاکری نیز حول محور این نکات با حاضرین وارد گفتگو شد.